برای اولین بار درکشور
آموزش تکنیکهای دفاع شخصی رزم توس به معلولین جسمی حرکتی
برای اولین بار در کشور: آموزش تکنیکهای دفاع شخصی رزم توس به معلولین جسمی حرکتی در مجتمع نیکوکاری توانیابان مشهد توسط استاد مجید کارگر
مصاحبه استاد کارگر:
حال من خوب است، با ورزش بهتر میشود
اگر هر هدفی را شبیه ساختمانی چند طبقه در نظر بگیریم؛ باور، سنگ اول آن بناست. این جمله را خیلی از ما بارها شنیدهایم اما کمتر پیش آمده تاثیر این کلمه را دیده باشیم. این سطر را بگذارید کنار این توضیح که این اتفاق را میتوان این روزها در زیر سقف یکی از اتاقهای مجتمع نیکوکاری توانیابان مشهد (بین وکیل آباد 59 و 61) در منطقه ما دید. جایی که عدهای از هنرجویان کمتوان جسمی و حرکتی همت کردهاند تا با آموختن فنون یکی از ورزشهای رزمی به همه آنهایی که مدام فعل «نمیتوانم» را صرف میکنند، بگویند هر کس به هرآنچه بخواهد میرسد تنها کافی است باور داشته باشد و تلاش کند. ولی سوای همت هنرجویان آنکه گام اول این رخداد خوشایند را برداشته، استاد مجید کارگر است. کسی که بانی پاگرفتن آموزشگاه فنون دفاع شخصی در یک مرکز توانبخشی شده. اتفاقی که نظیر آن راشاید برای اولین بار باشد که در کشور میشنوید و میبینید.
همتی بلند در فضایی کوچک
عطر شادی را میتوان پشتِ درِ اتاق نفس کشید وقتی عدهای را با لباس رزمی در حالی که لبخندی به لب دارند، میبینید که منتظر ایستادهاند تا یکبار دیگر مربی، کلید را در قفل بچرخاند و ساعتی را با آنان تمرین کند. فضا آنطور که انتظار میرود وسیع و مجهز نیست، اما آنقدر خوب بوده که عدهای را اینگونه مشتاق خود کند. همین است که وقتی سر حرف را با مجید کارگر باز میکنیم تا از تجربه این روزهایش بگوید، چند بار جمله «همه میخندیدند» را تکرار میکند. این یعنی وقتی برای اولین بار تصمیم میگیرد که مربی دفاع شخصی توانیابان باشد، هیچ کس جز خودش باوری بر این «شدن» نداشته. با این همه اگر چه هنوز کمتر از دو سال است که فعالیتشان را شروع کردهاند، اما نتایج بسیار خوبی از آن گرفتهاند، تا آنجا که در نیمه آذر امسال و همزمان با روز جهانی معلولان، توانستهاند کمربند سبز را بعد از یک نمایش نمادین در پارک ملت به این هنرجویان اهدا کنند. او آن روز را اینطور یاد میکند: «از در ورودی پارک که وارد شدیم همه با دیدن بنرهایی که روی آن توضیح داده بودیم که عدهای توانیاب قرار است فنون رزمی را اجرا کنند، به خنده افتادند اما خدا گواه است وقتی بچهها شروع به تکنیک زدن کردند، باید چشم متحیر تماشاچیانی که گوشی تلفن همراه خود را بالا آورده بودند و از مراسم فیلم میگرفتند را میدیدید.»
روی ذهن بچهها کار کردم
مجید کارگر و هنرجویانش این راه را با عافیت و به راحتی طی نکردهاند. تصور کنید چطور میشود برای عدهای که سالها بدون انجام کمترین حرکات در خانه سر کرده و انعطاف بدنی خود را از دست دادهاند از ورزش گفت. آن هم رشته دفاع شخصی. همین است که مجید کارگر و تیم همراهش گاهی نقش مادر را داشتهاند و گاهی لباس معلمی پوشیدهاند، تا امروز از ویلچرنشینان ناامید، افرادی بسازد که میتوانند دقیقههای نسبتا طولانی بایستند یا حتی قدم بردارند و چندگامی راه بروند. میگوید: «در ابتدای امر به کمک مددکار اجتماعی توانیابان توانستم اطلاعات جامعی از بیماریها، نوع و میزان توانایی هر هنرجو به دست بیاورم. در مرحله بعد تلاش شد تا با تحقیقات گسترده علمی، ورزشها و حرکات اصلاحی ویژه توانیابان را جمعآوری کنیم. در قدم سوم روی ذهن بچهها کار کردیم. یعنی باید ابتدا این باور را در ذهن توانیابان زنده میکردیم که آنان هم میتوانند. مرحله بعدی شروع بدنسازی بود؛ باید سعی میکردیم دست و پای بچهها را قوی کنیم، زیرا بسیاری از آنان سالهای زیادی را با کمترین حرکت بدنی در خانه به سر برده بودند. خیلیها شکل اندامشان تغییر کرده بود. بعد از بدنسازی نیز فنون دفاع شخصی را شروع کردیم.»
توانیابان این روزها از خودشان دفاع میکنند
استاد کارگر فنون دفاع شخصی را از آموزش «رهایی» شروع کرده است و میگوید: «در آموزش هنرهای رزمی سعی شد که سه مرحله دفاع، مهار و ضربه آموزش داده شود. رهایی یعنی اینکه دفاع کننده بتوانند با اجرای فنون خاصی خود را از چنگ مهاجمان رها کند. ما همه این مراحل را با تشکیل کلاسها و دورههای ترمی به هنرجویان آموزش دادهایم. به عقیده من فرا گرفتن تکنیکهای دفاع شخصی برای این افراد با توجه به مزاحمتهای خیابانی که ممکن است برایشان به وجود بیاید، لازم و ضروری است. مثلا همین چند روز پیش مزاحمتی برای یکی از هنرجویان خانم کلاس به وجود آمده بود. گویا چهار جوانان با دوره کردن وی قصد کیفقاپی داشتند، اما خوشبختانه او توانسته بود با فنونی که یاد گرفته دفاع کرده و انجام نیت مزاحمان را تا رسیدن مردم به تاخیر بیندازد. خوب همین برای ما کافی است و جز این نمیخواهیم. علاوه بر این تعداد زیادی از افرادی که در این دورهها شرکت کردهاند به مروز زمان و انجام ورزش توانستهاند بسیاری از مشکلات جسمی خود را رفع کنند. مشکلاتی که شاید پیش از آن خیلی سخت و رنجآور بوده است.»
توانیابان شریف از تاثیر ورزش در زندگی خود میگویند
دستهایم کاملا خوب شده است
خدیجه شیرسوار33ساله که یکی از هنرجویان این کلاس است، میگوید: «من بر اثر یک عمل جراحی نیمی از بدنم فلج شده است. یعنی پیش از آن سالم بودم اما خوب دست تقدیر مرا به این سمت کشاند. تا پیش از آشنایی و شرکت در کلاس هنرهای رزمی هرگز گمان نمیکردم که روزی بتوانم بهبودی نسبیام را پیدا کنم اما حالا بعد از یکسال تمرین میتوانم به جرات بگویم که دستهایم صد درصد خوب شده و میتوانم آنها را حرکت دهم. علاوه بر این فراگرفتن هنر دفاع شخصی به نوعی اعتماد به نفس بچهها را بالا برده است. حالا خیلی از ما خانمها که با چنین مشکلاتی روبرو هستند، دیگر از تردد در خیابان نمیترسیم و از مزاحمتهایی که گاها ایجاد میشود، واهمه نداریم.»
دکترها گفته بودند، خوب نمیشوم
سهیلا اسحاقنیای17ساله هم یکی دیگر از هنرجویان این کلاسهاست. او که به طور مادرزاد دچار بیماری ضعف عضلانی بوده، درباره تغییر وضعیت جسمانیاش پس از شرکت در کلاسهای دفاع شخصی اینطور میگوید: «ما توی این کلاسها پیشوند معلول را از ابتدای ناممان برداشتهایم. یاد گرفتهایم که هیچ فرقی بین ما با یک انسان سالم وجود ندارد زیرا یک انسان سالم هم ممکن است نتواند بسیاری از کارها را انجام دهد. من به طور مادرزاد دچار بیماری ضعف عضلانی بودم و این مشکل با افزایش سنم بیشتر میشد، به طوری که دکترها کاملا قطع امید کرده بودند. من حتی قادر نبودم سر بطری آب را باز کنم اما در این یکسال و چندماهی که توی این کلاسها آمد و رفت داشتم، نه تنها توانستهام دستهایم را حرکت بدهم بلکه توانایی این را پیدا کردهام که بسیاری از کارهایم را خودم انجام دهم. خوشحالم که بگویم در این مدت بیماریام کوچکترین پیشرفتی نداشته و منی که دست چپم کاملا از کار افتاده بود، حالا به راحتی آن را حرکت میدهم. من و همه بچههای توانبخشی این روزهای خوش را مدیون استاد کارگر هستیم و برایشان آرزوی سلامتی داریم.»
گپ و گفتی با استاد مجید کارگر
از خودتان بگویید؟
مجید کارگر هستم، متولد1353 در مشهد. ورزش کردن را به طور ویژه از سال13373 و با «انشینریوکاراته» شروع کردم. در سال1378 با رفتن به سمت «کونگفو کمپو» تغییر رشته دادم و بعد از مدتی هم هنرجوی رشته دفاع شخصی رزم طوس شدم. هماکنون هم در سمت مربی و داور همین رشته مشغول به کار میباشم.
از عناوین و سمتهای ورزشیتان هم بگویید؟
بنده پنج سمت در سبک دارم. معاون کمیته انظباطی، رئیس دفاع شخصی مجتمع توانیابان در استان خراسان، مسئول کمیته ورزشهای همگانی کشور، مسئول کمیته همایشهای سبک و مسئول تدارکات مسابقات هستم. در کنار همه اینها هشت باشگاه ورزشی در شهر دارم که همراه تیمم مقام سومی استان را نیز کسب کردهایم. کاپ اخلاق مسابقات در سال 1393 را دارم و امسال هم توانستهام مقام اول مسابقات جام پلیس را به دست بیاورم.
چه شد که به ورزشهای رزمی رو آوردید؟
همه چیز از علاقه شروع میشود و حمایتهایی که بعد از آن صورت میپذیرد دل آدم را به ادامه قرص میکند. پدرم یکی از اصلیترین مشوقهای من در این زمینه بود. همین شد که بعد از کاراته در سال1378، سبک کونگفو کمپو را آغاز کردم و بعد از آن هم برای10سال باشگاه پرورش اندام داشتم. از سال1390 هم شدم یکی از اعضای خانواده ورزش رزمی توس یا همان دفاع شخصی. من همه خم و چم این رشته را زیر نظر استاد مهدی شاهی که مدرس نیروی انتظامی هستند، فرا گرفتم.
شاید کمتر کسی فکر میکرده که بتوان به توانیابان نیز هنرهای رزمی را آموزش داد، چه شد که به این فکر افتادید؟
پیش از این در آسایشگاههای غیر انتفاعی بوستان شکوه مهر، مربیِ بچههای بیسرپرست بودم و با آنها دفاع شخصی کار میکردم. همکاری داشتم به نام خانم پروانه، پیشنهاد کار با توانیابان را در واقع او با من مطرح کرد. وقتی به این مرکز آمدم هیچ کس باور نداشت که میشود اما خدا خواست و ما حالا جمع بزرگی از ورزشکاران توانیاب را در کنار خود داریم.
به نظر شما ورزش تا چه اندازه توانسته در بهتر شدن وضعیت روحی و جسمی توانیابان تاثیر بگذارد؟
شاید باور نکنید اما خیلی بهتر و بیشتر از آن چیزی بوده که در ابتدا گمان میکردم. اکثر این بچهها از آنجا که در اجتماع و خانواده جدی گرفته نمیشوند، به مرور منزوی میشوند. خیلی از آنها سالها به دور از فضای بیرون و بدون داشتن تعاملهای اجتماعی در خانه به سر میبردند اما ورزش به ویژه رشته دفاع شخصی باعث شد آنها اعتماد به نفس از دست رفتهشان را دوباره به دست آورند. علاوه بر این ورزش به ویژه کار با وزنه باعث تقویت اندامها در آنان شده است. به طور مثال یک از ورزشکاران خانم این مرکز به خاطر نداشتن تحرک کافی در گذشته، حالت دستش دچار تغییر شکل شده بود، به طوری که دست به شکل تا خورده مدام روی بدنش قرار داشت، خوشبختانه با تمرینهایی که برای این هنرجو در نظر گرفتیم، حالا تا حدودی میتواند دستش را به صورت صاف نگه دارد. همچنین چند نفری هم داریم که توانستهاند از ویلچرنشینی رها شوند و برای دقایقی هم که شده روی پای خودشان بایستند. به نظر من، همین نتیجه هم برای آنچه ما به دنبال آن بودیم خوب و رضایتبخش است.
استقبال خود بچهها چطور است؟
استقبال بسیار خوب است زیرا هرگز سعی نکردهام که فضای کلاس خیلی خشک و رسمی باشد. علاوه بر این بچهها در کلاس من دارای مسئولیت هستند. مثلا برای نرمش دادن دیگر هنرجویان یا ایجاد نظم در کلاس از خودشان استفاده میکنم همین است که همه هنرجویان را پیش از شروع کلاس، منظم و لباس فرم پوشیده، پشت در میبینید به ویژه ورزشکاران خانم که بسیار به زمانبندی و اصول و قوانین تعریف شده برای حضور در کلاس، مقید هستند.
تاثیر کار برای توانیابان در زندگی خودتان چگونه بوده است؟
بیتعارف میگویم که برکت بسیار زیادی داشته. شاید باور نکنید اما هر جا در کارم گرهی پیش آمده خود به خود رفع شده است. یک نمونه دیگر هم بگویم تا منظورم را بهتر متوجه شوید. من در آغاز کار با توانیابان تنها یک باشگاه ورزشی داشتم اما به برکت بودن در کنار آنان، حالا هشت باشگاه از مجموع 17 باشگاه دفاع شخصی موجود در شهر را من اداره میکنم.
قصد ترویج آموزش دفاع شخصی را در دیگر مجتمعهای توانبخشی موجود در شهر ندارید؟
اتفاقا مدتی هست که این تصمیم را گرفتهام و نامه نگاریهایی هم انجام شده و به امید خداوند یکتا در آینده شاهد اتفاقهای خوشی در این رابطه خواهیم بود.
آیا فضایی که در آن کار میکنید، مجهز به وسایل ورزشی کافی و مورد نیاز هست؟
آنطور که باید و شاید مجهز نیست اما همانطور که میدانید همه خدماتی که در مجتمع نیکوکاری توانیابان مشهد ارائه میشود، به صورت رایگان و از محل کمکهای مردمی و خیران تامین میشود. پرسنل و ریاست محترم مجتمع همه تلاششان را برای هر چه بهتر شدن وضعیت امکانات ورزشی انجام میدهند اما نکته قابل توجه این است که هزینه خدماتی که به اعضای مجتمع ارائه میشود، بسیار بالاست. در واقع آنچه هم اکنون وجود دارد، حاصل تلاش مداوم و مستمر گردانندگان این مجموعه است.
جایگاه رشته دفاع شخصی را در شهر مشهد با توجه به استقبال و امکاناتی که دارد، چگونه ارزیابی میکنید؟
دفاع شخصی با اینکه در میان هنرهای رزمی یک رشته تازه نفس تلقی میشود اما خوشبختانه در سالهای اخیر با رشد چشمگیر و قابل توجهای روبرو بوده است.
بهترین خاطره زندگیتان چیست؟
بودن در کنار بچههای توانیاب بهترین اتفاق و خاطره من است که امیدوارم مستمر و ادامهدار باشد.
سخن پایانی
مجتمع نیکوکاری توانیابان شهد واقع در بین وکیل آباد 59 و 61 مکانی است که درش به روی تمام معلولان در تمام نقاط شهر باز است و آماده است که به صورت رایگان خدماتی به آنان ارائه دهد تا باری از دوش خانوادهای آنان برداشته شود و توانیابان نیز در محیطی صمیمی زندگی را سبزتر و بهتر ببینند و ادامه دهند.
برای مشاهده فایل کامل مصاحبه استاد کارگر با روزنامه شهرارا بر روی لینک زیر کلیک نمایید